شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها

ساخت وبلاگ
هدف از خلقت، رسیدن به خلیفه اللهی است. خلیفه خداوند باید مظهر کامل خداوند باشد. کسی مظهر کامل خداوند است که بتواند اسماء و صفات الهی را در خود شکوفا کند.همانطور که تمام ویژگیهای یک درخت خرمای کامل، در یک هسته خرما قرار داده شده است، استعداد تبدیل به خلیفه الله شدن در همه انسانها قرار داده شده است که از آن به عنوان فطرت یا روح منفوخ یاد می شود.روح منفوخ، جنبه الهی وجود انسان است که به صورت ظرفیت در همه انسانها قرار داده شده است.فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ(سوره ص/ آیه 72) : پس چون او را [كاملاً] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم، سجده‌كنان براى او [به خاك‌] بيفتيد.»نکته: انسان بدون روح شکوفا شده، لایق سجده نیست. منظور از روح، جان ظاهری نیست که همه حیوانات جان ظاهری دارند.از روح شکوفا شده به عنوان کمال لایق هم یاد می شود.همه موجودات کمال لایقی دارند. مثلا کمال لایق یک هسته خرما، تبدیل شدن به یک درخت نخل بالغ و کامل است.کمال لایق انسان، بی نهایت است. کمال لایق انسان، توحید است؛ لقاءالله است.راه رسیدن به کمال لایق چیست؟ شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 24 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 14:00

نفس انسانی حالات و شئون مختلفی دارد:1- نفس امّارهنفس امّاره یا هوا و هوس حاکی از میل حیوانی انسان است و همواره انسان را به سمت خواهشها و لذتهای مادی حتی ممنوعه سوق می دهد. قرآن کریم از زبان حضرت یوسف ع می فرماید: وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي ۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ (یوسف/53) یعنی: من خويشتن را بى‌گناه نمى‌دانم، زيرا نفس، آدمى را به بدى فرمان مى‌دهد. مگر پروردگار من ببخشايد، زيرا پروردگار من آمرزنده و مهربان است.2- نفس لوّامهنفس لوّامه یا نفس سرزنشگر درون (که وجدان هم نامیده می شود)، پس از اینکه انسان مرتکب خطایی می شود، او را سرزنش می کند و به سمت توبه سوق می دهد. در حقیقت، نفس لوامه همواره با نفس اماره در ستیز است تا آن را رام کند و مطیع عقل و شرع نماید. قرآن کریم می فرماید: وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿القیامه/۲﴾ یعنی: و سوگند به نفس لوامه (وجدان بيدار و ملامتگر )3- نفس مطمئنهيَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿الفجر/۲۷﴾ یعنی: اى نفس مطمئنهارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾ خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگردفَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿۲۹﴾ و در ميان بندگان من درآىوَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿۳۰﴾ و در بهشت من داخل شو4- نفس مسولهنفس مسوله یا نفس تزیین کننده، چهره پردازی می کند و زشتی ها را در نظر انسان، زیبا نشان می دهد و برعکس(ادامه در نوبت بعدی از بیان حضرت آیه الله جوادی آملی تقدیم می شود) شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 22 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 14:00

(نقل از حضرت آیه الله جوادی آملی/ نشریه پاسدار اسلام شماره 203)نفس مسوله غیر از نفس اماره است, نفس اماره را انسان مى شناسد کسى از خیابان عبور مى کند نفس شهویه او, او را امر به معصیت مى کند و او با این که مى داند که این معصیت است مرتکب مى شود, بعد یا توبه مى کند یا در فکر توبه است. اما انسان, نفس مسوله را نمى شناسد. نفس مسوله انسان را به زشتى امر نمى کند بلکه اغوا مى کند و زشتى ها را خوب, جلوه مى دهد. نفس مسوله تمام خصوصیات روانى هر کس را شناسایى مى کند ولى مى داند هر کس از چه چیزهایى خوشش مىآید. این نفس ـ چون دشمن درونى ما است ـ مى داند که هر شخص را از چه راهى باید به دام انداخت, او روان شناس ماهرى است, لذا چیزى که ظاهرش همان است که ما مى پسندیم, رنگ و لعاب دین به آن مى دهد و همه سمومات را پشت آن رنگ و لعاب دینى پنهان مى کند و به صورت یک تابلو زرین درمىآورد. این, کار نفس مسوله است. این که برادران یوسف تصمیم گرفتند او را به چاه اندازند, در نزد خود این کار را پسندیده مى دانستند, آن که گفت: یوسف را مى کشیم, تصمیم بدى بود, اما دیگران نشستند و مشورت کردند و سپس گفتند: او را به چاه مى اندازیم, وقتى به چاه انداختیم: ((یخلوا لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوما صالحین)) حضرت یعقوب(ع) هم به آنان فرمود: ((بل سولت لکم انفسکم إمرا)), آن نفس مسوله به چاه انداختن برادرتان را براى شما زیبا جلوه داد.یا سامرى وقتى که گوساله پرستى را ترویج مى کند, مى گوید: ((سولت لى نفسى)) بعضى از شواهد قرآنى تإیید مى کند که سامرى آدم بزرگى بود و گفت: ((انى بصرت بما لم یبصروا)) او آدم معمولى نبود نظیر همان که: ((واتل علیهم نبإ الذى آتیناه آیاتنا فانسلخ منها)) او نظیر بلعم و امثال او بود. خداى سبحان به او معنویت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 21 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 14:00

ذغال سیاه با نزدیک شدن به آتش، رنگ آتش را به خود می گیرد و به تدریج به آتش تبدیل می شود.ذغال تا وقتی که از آتش دور است یکپارچه سیاهی است. فقط از خودش حکایت می کند، خودش هم که نورانیتی ندارد. به مقداری که از خود خارج شود، از جنس آتش می شود و به همان مقدار می تواند از آتش حکایت کند.انسان هم تا وقتی که به خود می نگرد، یکپارچه سیاهی است. در حقیقت شیطان است. چون ذاتا فقیر و نیازمند است. نیازمند به غنی بالذات که فقط خداوند است. انتم الفقراء و الله هو الغنی الحمید با قرب به خدا ، ولی می شود و به میزان قربش از خداوند حکایت می کند یعنی نبی می شود. البته نبی تکوینی و نه نبی تشریعینبوت تشریعی مخصوص افراد خاصی است و تنها کسانی که خداوند صلاح بداند، شایسته نبی تشریعی شدن را دارند. الله اعلم حیث یجعل رسالتهنبوت تشریعی یا امامت قابل کسب نیست به قول مولوی : از عبادت می توان الله شد// لیک نتوان موسی کلیم الله شد.افراد محدودی حسب گزینش الهی، پیامبر یا امام می شوند اما همه انسانها ، استعداد نبی تکوینی شدن را دارند. خداوند متعال استعداد ولی الله شدن را در همه انسانها قرار داده است و همه به اختیار خود می توانند راه هدایت را انتخاب کنند و به کمال لایق خود برسند.کمال با قرب الهی حاصل می شود، قربی که نامحدود است و در حقیقت پایانی ندارد. هر چه قرب بیشتر باشد، تجلی اسماء و صفات بیشتر است.ذغالی که به آتش نزدیک می شود به تدریج از جنس آتش می شود و در آنجاست که دیگر ذغال نامیده نمی شود چون یکپارچه آتش شده است . این ذغال آتش شده، توان حکایت کردن از آتش را دارد.انسان تا وقتی خود دارد و از من خود حکایت می کند ، در حقیقت از سیاهی شیطانی خود حکایت می کند،ولی وقتی خود را ترک کرد و در آتش الهی فنا شد، دیگر خودی شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 33 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 6:37

يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ ﴿۷﴾از زندگى دنيا ظاهرى را مى ‏شناسند و حال آنكه از آخرت غافلند (۷)چند نکته:1- ظاهری از زندگی دنیا یعنی همه ظاهر را هم نمی شناسند.2-قسمت اول نوعی تحقیر در خود دارد یعنی ظاهر بین هستند؛ در ظاهر متوقف شدند؛ سطح فهم پایینی دارند.3- ظاهر در مقابل باطن است اما از تقابل ظاهر با آخرت معلوم می شود که آخرت همان باطن دنیاست.4-تکرار هم به این معنی است که غافلان واقعی همین افراد ظاهر بین هستند.5- از آیات دیگر مشخص می شود که منظور از آخرت، همان ملکوت است که به صورت استفهام توبیخی می فرماید: أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ... (الاعراف/185) آيا در ملكوتِ آسمان‌ها و زمين و هرچه خدا آفريده، به دقّت نمى‌نگرند...؟6-قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم (ع) می فرماید: وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ (الانعام/75)و این چنین ما به ابراهیم ملکوت و باطن آسمانها و زمین را ارائه دادیم (تا یکتایی پروردگارش را دریابد) و تا به مقام اهل یقین رسد. شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1402 ساعت: 23:10

*همه موجودات هستی یعنی جمادات و نباتات و حیوانات و جن و انس و فرشتگان در حال تسبیح پروردگار هستند. این تسبیح هم تکوینی است یعنی با وجود خود اعلام منزه بودن پروردگار را می نماینديُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿حشر/۲۴﴾آنچه در آسمانها و زمين است [جمله] تسبيح او مى‏ گويند و او عزيز حكيم است .يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿التغابن/۱﴾هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است‏ خدا را تسبيح مى‏ گويند او راست فرمانروايى و او راست‏ سپاس و او بر هر چيزى تواناست .*گرچه تسبیح موجودات تکوینی است ولی با آگاهی است.أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿النور/۴۱﴾آيا ندانسته‏ اى كه هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مى‏ گويند و پرندگان [نيز] در حالى كه در آسمان پر گشوده‏ اند [تسبيح او مى‏ گويند] همه ستايش و نيايش خود را مى‏ دانند و خدا به آنچه مى كنند داناست .* علاوه بر تسبیح تکوینی، همه موجودات با زبان تسبیح می گویند ولی ما گوش شنوا و قدرت فهم تسبیح آنها را نداریم.تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ﴿الاسراء/۴۴﴾آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح مى‏ گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مى‏ گويد ولى شما تسبيح آنها را درنم شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 18:16

همانطور که یک نویسنده در مطالب کتابش، ظهور و تجلی می یابد، خداوند در تکتک مخلوقات که کلمات او هستند ، تجلی یافته است.قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿کهف/۱۰۹ ﴾بگو اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعا دريا پايان مى‏ يابد هر چند نظيرش را به مدد [آن] بياوريم .اگر مثلا تفسیر المیزان را در نظر بگیریم؛ تک تک حروف و کلمات این کتاب، حکایت از علامه طباطبائی می کنند. البته هر خواننده ای به میزان فهم خود، از این کتاب بهره می برد. یک انسان بی سواد، فقط مرکبی بر کاغذ در اشکال مختلف می بیند، کسی با سواد اندک، حروف را می شناسد و معانی ظاهری کلمات را متوجه می شود. به همین ترتیب تا جائی که شخصی مثلا علامه شهید مطهری، جان کلام این کتاب را درک می کند.جهان خلقت هم ظاهری و جانی دارد. که ظاهر آن مشهود همه هست و تنها کسانی که قلب سلیم دارند، جان این جهان را درک می کنند.يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ ﴿الروم/۷﴾از زندگى دنيا ظاهرى را مى ‏شناسند و حال آنكه از آخرت غافلند .تک تک کلمات تفسیر المیزان از علامه طباطبائی حکایت می کنند یعنی همه آیه و نشانه ای از علامه هستند. پس جهان خلقت هم آیات الهی هستند و از خالق هستی حکایت می کنند. البته باز هم سعه وجودی افراد در حکایت از خالق متفاوت است. همانند انسانی که در رواق مثلا حرم امام رضا(ع) ایستاده باشد و هزاران آینه اطرافش، عکس او را نشان دهند. هر آینه بخشی و قطعه ای از شخص را نشان می دهد. همه عکس او هستند، آیه ای از او هستند. همه او هستند اما او هم شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت: 2:33

موجود در یک تقسیم‌بندی به دو قسم منقسم می‌شود:موجودى که وجودش «فى نفسه» است و این قسم را «وجود مستقلّ و محمول»، و یا «وجود نفسى» ‏می‌نامند.موجودى که وجود آن در غیر خود می‌باشد و آن‌را «وجود رابط» می‌نامند.یعنی درحقیقت همه موجودات به جز خداوند که واجب الوجود و مستقل و متکی به ذات خود است، غیر مستقل و وابسته به خداوند هستند.توضیح:اصلی‌ترین و ساده‌ترین قضایای منطقی ، قضایای حمیله موجبه است که دلالت بر ثبوت محمول برای موضوع دارد مثل(انسان ناطق است یا زید عالم است) هنگامی قضیه بصورت علم تصدیقی تام در می‌آید که علاوه بر تصور موضوع و محمول و نسبت بین آنها، مشتمل بر اذعان به ثبوت محمول برای موضوع و نوعی اتحاد میان آنها باشد. در ذهن انسان ، این حکم به صورت یک مفهوم انعکاس می‌یابد که تصور استقلالی آن محال است و علت آن هم این است که از خود هیچ استقلالی ندارد و قائم به دو مفهوم اسمی موضوع و محمول است. این مفهوم در برخی از زبانها معادل دارد. مثلا در زبان فارسی ، معادل این مفهوم حرفی لفظ "است" قرار دارد. اما در برخی دیگر از زبانها مانند زبان عربی در قبال آن هیچ معادلی قرار داده نشده است. این معنای غیر مستقل در علم منطق به عنوان وجود ربطی که وسیله ارتباط میان موضوع و محمول است نامیده شده است. شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت: 2:33

عبادت در حقیقت حکایت است. حکایت از معبود. مثل آینه که عکس درون آینه از شخصی که جلوی آینه ایستاده حکایت می کند.یا کتاب که از نویسنده حکایت می کند. البته نسبت میان کتاب و نویسنده برقرار است. مثلا علامه طباطبائی کتابهای مختلفی در موضوعات مختلف دارد که هر کدام بخشی از وجود او را حکایت می کنند. جهان خلقت، کتاب حضرت حق است که هر بخش آن همچون حروف و کلمات کتاب، بیانگر یکی از اسماء و صفات الهی است.قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿الکهف/١٠٩﴾بگو: اگر دریا برای [نوشتن] کلمات پروردگارم [که مخلوقات او هستند] مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، یقیناً دریا پایان می یابد، و اگرچه مانند آن دریا را به کمک بیاوریم. هر مخلوقی به اندازه سعه وجودی خود، از خالق حکایت می کند و به همان میزان که همچون آینه(که مثالش ذکر شد) انعکاس اسماء و صفات خالق باشد، او را عبادت می کند. رسول الله(ص) چون آینه تمام نمای خلقت است بالاترین عابد است و شیطان دورترین عابد حضرت حق است. شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت: 2:33

نفس چیست؟بنا بر آموزه های قرآنی، نفس، حقیقت انسان است که از طرف حضرت حق، بر جسم خاکی او دمیده شده است. بنابر این :الف) انسان پس از دمیده شدن نفس، لایق سجده ملائکه شده است.فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿ص/۷۲﴾پس چون او را [كاملا] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم سجده‏ كنان براى او [به خاك] بيفتيد فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ(ص/74)ب) نفس مانند خداوند مرگ ندارد و روح یا نفس انسان، با مرگ جسمی، به حیاتش ادامه می دهد.جاودانگی نفس، که توسط ادیان الهی، با طرح موضوع معاد، مورد توجه قرار گرفته است، مورد تایید عقل نیز قرار دارد. در حقیقت، باور این مطلب که حیات انسان، در بخش طبیعت خلاصه نمی­شود و انسان­ها پس از مرگ، مجددا برانگیخته می­شوند و اعمالشان مورد حسابرسی قرار می­گیرد، عامل مهمی در تربیت انسان­ها محسوب می­شود.ج) نفس بی نهایت طلب است، به هیچ حدی قانع نمی شود. همواره در تلاش برای دستیابی به سطوح بالاتر هر چیز است. اگر دنبال قدرت می رود، یا دنبال علم می­رود یا در پی کسب مال و ثروت می­رود، در حدی متوقف نمی شود.همواره بدنبال کسب بالاتر از آن چیزی است که دارد. انسان تصور می کند، با دستیابی به علم یا ثروت و قدرت به مقصود خود نائل شده، اما به هر کدام می رسد، نفسش قانع نمی شود زیرا او بدنبال بی نهایت است ولی در مصداق اشتباه می کند.مولوی در ابتدای مثنوی معنوی خود، از زاویه دیگری ارتباط نفس با خالق هستی را به تصویر می کشد: بشنو از نی چون حکایت می­کند///از جدائیها شکایت می­کندکز نیستان تا مرا ببریده­اند/// از نفیرم مرد و زن نالیده­اندسینه خواهم شرحه شرحه از فراق/// تا بگویم شرح درد اشتیاقهر کسی کو دور ماند از اصل خویش/// با شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 129 تاريخ : پنجشنبه 23 تير 1401 ساعت: 12:32