نفس مسوله

ساخت وبلاگ

(نقل از حضرت آیه الله جوادی آملی/ نشریه پاسدار اسلام شماره 203)
نفس مسوله غیر از نفس اماره است, نفس اماره را انسان مى شناسد کسى از خیابان عبور مى کند نفس شهویه او, او را امر به معصیت مى کند و او با این که مى داند که این معصیت است مرتکب مى شود, بعد یا توبه مى کند یا در فکر توبه است. اما انسان, نفس مسوله را نمى شناسد. نفس مسوله انسان را به زشتى امر نمى کند بلکه اغوا مى کند و زشتى ها را خوب, جلوه مى دهد. نفس مسوله تمام خصوصیات روانى هر کس را شناسایى مى کند ولى مى داند هر کس از چه چیزهایى خوشش مىآید. این نفس ـ چون دشمن درونى ما است ـ مى داند که هر شخص را از چه راهى باید به دام انداخت, او روان شناس ماهرى است, لذا چیزى که ظاهرش همان است که ما مى پسندیم, رنگ و لعاب دین به آن مى دهد و همه سمومات را پشت آن رنگ و لعاب دینى پنهان مى کند و به صورت یک تابلو زرین درمىآورد. این, کار نفس مسوله است. این که برادران یوسف تصمیم گرفتند او را به چاه اندازند, در نزد خود این کار را پسندیده مى دانستند, آن که گفت: یوسف را مى کشیم, تصمیم بدى بود, اما دیگران نشستند و مشورت کردند و سپس گفتند: او را به چاه مى اندازیم, وقتى به چاه انداختیم: ((یخلوا لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوما صالحین)) حضرت یعقوب(ع) هم به آنان فرمود: ((بل سولت لکم انفسکم إمرا)), آن نفس مسوله به چاه انداختن برادرتان را براى شما زیبا جلوه داد.
یا سامرى وقتى که گوساله پرستى را ترویج مى کند, مى گوید: ((سولت لى نفسى)) بعضى از شواهد قرآنى تإیید مى کند که سامرى آدم بزرگى بود و گفت: ((انى بصرت بما لم یبصروا)) او آدم معمولى نبود نظیر همان که: ((واتل علیهم نبإ الذى آتیناه آیاتنا فانسلخ منها)) او نظیر بلعم و امثال او بود. خداى سبحان به او معنویتى داده بود اما لایق نبود لذا از همین معنویت, بساط گوساله پرستى را ترویج کرد و گفت: ((سولت لى نفسى)).
در قیامت پرده ها کنار مى رود و خدا مى فرماید: اینان کسانى بودند که ((یحسبون انهم یحسنون صنعا)) کار بد مى کردند ولى مى پنداشتند کار خوبى است. خیلى ها تحت ولایت نفس مسوله اند و خیال مى کنند کارهاى شان خوب است. شناسایى نفس مسوله و نجات از تسویل او کار آسانى نیست تا انسان بفهمد این کارى که انجام مى دهد ظاهر و باطنش براى خداست یا نه, اول و آخرش براى خداست یا نه, حسن فعل و فاعلیش کنار هم جمع شده یا نه, مدت ها طول مى کشد, از این رو در دنیا خیلى سخت است که انسان خود را محکوم کند, تا آن جا که ممکن است خود و کارهایش را توجیه مى کند اما در آخرت که همه پرده ها کنار رفت مى فرماید: نیازى نیست که ما کارهاى انسان را به او گزارش بدهیم: ((بل الانسان على نفسه بصیره ولو القى معاذیره)). اگر ده ها عذر هم بیاورد باز خودش مى داند چه کرده است چون بساط نفس مسوله و اماره در قیامت کنار مى رود و مائیم که مإمور نفس اماره بودیم و نیرنگ خورده نفس مسوله, آن دشمنان را کنار مى زنند و ما را تنها وارد محکمه مى کنند, دیگر در درون ما کسى نیست که کارهایمان را توجیه کند.
پس تسویل و نفس اماره در آخرت نیست لذا هیچ نمى توانیم کارمان را توجیه کنیم و نسبت به هر کارى که کرده ایم بصیریم, پس ناچاریم اعتراف بکنیم هم خود ما اعتراف مى کنیم هم همه اعضا و جوارح ما شهادت مى دهند: ((فاعترفوا بذنبهم فسحقا لاصحاب السعیر)).

راه هاى رهایى از نفس مسوله
چه کنیم که از شر تسویل رهایى یابیم و اطمینان پیدا کنیم که کارهاى ما از روى تقوا و براى خدا است؟
قرآن دو راه به ما نشان مى دهد: عمومى و تخصصى. در این جا اندکى درباره این دو راه سخن مى گوییم:

راه عمومى: اشتیاق به مرگ
راه عمومى, راهى است که پیمودن آن براى همگان میسور است و هیچ کس مى تواند بگوید که چون درس خوانده نبودم این مسایل برایم حل نشده بود و مفهوم نفس مسوله و نفس اماره را نمى دانستم. قرآن ((هدى للناس)) است و هیچ مطلبى در آن نیست که کسى نفهمد, گرچه برخى آیات آن را فقط خواص مى فهمند, اما مضمون همان آیات, در آیه هاى دیگر به صورت آسان تر بیان شده است تا عامى ترین مردم آن را بفهمند.
میل و اشتیاق به مرگ, ملاک و معیار بسیار خوبى است تا بتوانیم از شر تسویل نجات یابیم.
هر کس مرگ را دوست دارد بداند که براى آینده اش خیر فرستاده است و هر کس از مرگ مى ترسد بفهمد که آینده خوبى ندارد. در سوره مبارکه جمعه به یهودیان مى فرماید: شما اگر آدم هاى خوبى هستید, اولیاى الهى هستید, تقاضاى مرگ کنید: ((قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیا الله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین و لایتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین)).

راه خصوصى: معرفت نفس
راه خصوصى, راه معرفت نفس است.
((یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون)).
ترجمه:
اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا پروا دارید, و هر کس باید بنگرد که براى فرداى خود از پیش چه فرستاده است و باز از خدا بترسید, در حقیقت خدا به آن چه مى کنید آگاه است.
این, کار آسانى نیست لذا قبلش به صورت ایجاب کلى و بعدش به صورت سلب کلى و وسطش به عنوان قضیه موجبه جزئیه است: ((یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله)) موجبه کلیه, بعدش هم ((واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون)) موجبه کلیه و ((لاتکونوا کالذین نسوا الله)) سالبه کلیه است.
جمله مهمله که در وسط قرار گرفت نه براى آن است که محاسبه براى بعضى ها است بلکه بعضى اهل حساب اند: ((ولتنظر نفس ما قدمت لغد)) گرچه به آن شواهد سیاقى این هم مثل موجبه کلیه است یعنى ((کل نفس)) نظر کند. اما دلیل عدول از خطاب به غیبت و از ایجاب کلى به ایجاب جزیى این است که اهل حساب, کم اند.

شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها...
ما را در سایت شهود ، ملکوت ، کنار رفتن پرده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfanamali بازدید : 21 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 14:00